ميدانم، مخالف اين نظر به سرعت اقسام رانت و اختلاس و خاصه خرجي را فهرست ميكند كه چطور «سيستم» توان پرداخت فلان هزينه را دارد، ولي وقتي به تآتر ميرسيم كفگير به ته ديگ ميخورد؟ آنجا هم ميگوييم چه بپذيريم، چه نپذيريم موجودي همين است، متاسفانه امور مملكت هم در دست من و شماي تآتر نيست كه براي افزايش بودجه و توجه به اين هنر تمدنساز دلسوزي كنيم.
اصلا چرا اينطور درنظر نگيريم كه به وقت تنگ آمدن قافيه، بسياري اقشار بيش از ما حق دارند؟ معلم، كارگر، بيمار شيميايي، بيمار گرفتار ايبي(پروانهاي)، محيطبان و كودك بيبضاعت كم داريم؟ اصلا مگر قرار نبود هنر نمايش به نفع مردم (جامعه) كار كند، به بيان دردهاي آنها بپردازد، در انديشه سرگرم شدن خانوادهها باشد و غيره، پس چه شد؟ كدام يك از اقشاري كه نام بردم امروز ميتواند به پرداخت بهاي بليت نمايش ما حتي فكر كند؟
اگر بپرسم همين يكي، دو سال اخير كه تورم وزن سنگ روي دوش اقشار گرفتار و فرودست جامعه را سنگينتر كرده چند بار روي صحنه به دغدغههاي آنها توجه شده، تآتر چه پاسخي دارد؟ خودمان ميدانيم اما فعلا از اين مبحث بگذريم.
حداقل ظرف ۵ سال اخير تآتر ما نسبت به وضعيت و سرنوشت طيف گستردهاي از مردم بيخبر ماند -خودش را به بيخبري زد- اين شد نتيجهاش، حالا به وقت لزوم كسي نيست پشتوانه شود. جايي خواندم مدير يكي از سالنهاي دولتي گفته اگر مردم از هنرمندان حمايت نكنند، سرنوشت گروههاي تآتر و سالنها روشن نيست؛ بله روشن نيست! ولي چرا خود تآتر از خودش حمايت نميكند؟ سوال اصلي اينجاست.
تمام مديران و برنامهريزان سالنهاي دولتي و غيردولتي چهار ماه فرصت برنامهريزي داشتند اما حالا كه دولت مجوز آغاز فعاليتهاي هنري را صادر كرده همه دست روي دست گذاشته و به يكديگر نگاه ميكنند. هميشه ميگوييم مراكز دولتي كند و فربه و بيبرنامهاند، غيردولتيها چرا به اين روز افتادهاند؟ بين چندين و چند سالن غيردولتي فقط دو مجموعه فعال شده و سالنهاي ديگر عملا تعطيلند.
ميدانم وقتي قرار است در وضعيت زرد و احيانا قرمز چراغ مجموعهاي روشن شود، فكر پرداخت هزينههاي جاري دست از سر مدير برنميدارد، اما ماندهام انگشت به دهان كه وقتي يكي، دو مجموعه آستين بالا زدهاند و دو گروه تآتر هم براي حمايت به صحنه آمدهاند، چرا هيچكس به آنها كمك نميكند؟ عجيب جماعتي شديم.
آنقدر منطق اين بيمهري و بيتوجهي را درك نميكنم كه به نظرم ميرسد همه نشستهاند خيره به صفحه بخش هنر روزنامهها و خبرگزاريها كه خبر برسد با اين مضمون، «وزارت ارشاد تمام هزينههاي سالنهاي تآتر، تبليغات و توليد گروههاي نمايش را ميپردازد» اما سپاسگزار ميشوم اگر در ميان كشورهاي متمول هم يك نمونه مشابه معرفي كنيد. به قول آن دوست، نگرد نيست.
تا وقتي فكر هنرمندان تآتر درگير هنر نباشد! و تا وقتي به اين فكر نكنند كه پيش از دولت يا هر نهاد ديگر آنها هستند كه بايد از جريان حرفه و همكارانشان حمايت كنند، هيچ خبر خوشي در كار نيست. آدم قلقلكش ميآيد بنويسد: سكوت شما نشانه رضايت است.
انتهای پیام/د